توی کامنتها اشاره کرده بودم که این پست ادامه داره. میخواستم بنویسم که نه تنها محصولات دستساز ارزش بیشتری دارند و بهتون توصیه میکنم از اونها انتخاب کنید، بلکه ساختن با دست هم خیلی ارزشمنده و سعی کنید اون رو هم وارد زندگیتون کنید.
نوشتن این پست افتاد به بعد از سفرمون به ولز، و چه خوب شد که قبلش ننوشتم چون اونجا توی یک خونه دستساز اقامت داشتیم که جون میداد برای نوشتن این پست! در این مورد فرصت نکردم برم جست و جو کنم و مقالات علمی رو بخونم*، اما به طور تجربی می دونم و دیدم که ما آدمها از ساختن و پدید آوردن لذت میبریم.
یک یا دو قرن پیش سبک زندگی طوری بود که خود به خود همراه زیستن، ساختن و آفریدن هم بود. بیشتر خریدنیها مواد اولیه بودند و تبدیل شدنشون به چیزهایی که مصرف میشد توی خونه و با مشارکت همه اعضای خونه صورت میگرفت و این نیاز طبیعی انسان به ساختن رو برطرف میکرد. اما الان دیگه اینطور نیست. کسب و کارهای خیلی از ما متاسفانه هیچ فراورده آشکاری ایجاد نمیکنه که اون نیاز رو برطرف کنه. از دست دادن اون فرصت طبیعی برای آفرینش و نبود جایگزینی براش، یکی از دلایل دلمردگی بیشتریه که هرچی زندگی صنعتیتر و همهچیز آماده در خدمت تری داشته باشیم بیشتر میشه. از مقایسه زندگی شهری با روستاها یا عشایر میتونید این تفاوت رو تا حدی حس کنید.
خونهای که برای این آخر هفته اجاره کرده بودیم خیلی الهام بخش بود چون مالک اونجا که یک آقای مسن و آهنگر بود، این خونه با دو قرن سابقه رو خودش بازسازی کرده بود، به نحوی که تا حد ممکن ویژگیهای معماریاش حفظ بشه. نام ویلا هم بود ویلای مرد آهنگر! در و دیوار و پنجرههای خونه هیچکدوم بیعیب و نقص و یک دست نبودند، ولی همین یک نواخت نبودنشون نشون میداد محصول دست یک آدم هستند، نه ماشینی و کلی حس خوب با خودش داشت. توی مدتی که اونجا بودیم فکر میکردم چه حس خوبی داره زندگی این آقا و خانمش کنار بناهایی که خودشون ترمیم کردند و باغی که خودشون ازش مراقبت میکنند. بیشتر تزیینات داخل خونه هم کارهای قدیمی و آثار دستساز بودند.
برای خیلی از ماها ممکن نیست که بریم توی روستا یا با عشایر زندگی کنیم، خودمون شیر بدوشیم و ماست بندازیم و چادر بدوزیم و سقف رو کاهگل کنیم و دیوار رو گچ کنیم و خودمون لباس بدوزیم و چه و چه. همه ما نمیتونیم مثل صاحب این خونهای که ما توش بودیم آهنگر باشیم و از پس بازسازی یک خونه بر بیاییم. ولی نیاز به ساختن و پدید آوردن که در ما ناپدید نمیشه. دو قدم ساده کمک میکنه به دوباره زنده کردن این بخش فوقالعاده از طبیعت انسانی: توانایی خلق کردن.
اول اینکه قدر زمانمون رو بدونیم و همونقدر که برای خلوت نگه داشتن فضای خونه تلاش میکنیم،حواسمون به بیهوده اجاره ندادن زمانمون به فعالیتهای بیسود هم باشه!
دوم اینکه شروع کنیم به درست کردن /آفریدن هر چیزی که برامون ممکنه و بهش علاقه مندیم: کارهای هنری، نوشتن، آشپزی، هر نوع فعالیت دستی که برای شما مقدوره. هر چند کم و هرچند پر از عیب و ایراد. برای حراج کریستیز که درست نمیکنیم 😉 امتحانش کنید، مشتری میشید.
فقط!!!!! حواستون باشه، قرار نیست بریم “خرید لوازم برای کارهای هنری، آشپزی، نوشتن و …!”قراره کار کنیم. فریب این تصور قدیمی که خرید یعنی حل مشکل رو نخورید. کاری رو شروع کنید که نیاز به خرید نداره یا با حداقل مواد اولیه قابل شروع کردنه. کم کم که پیش برید اگر واقعا نیاز به چیزی داشته باشید معلوم میشه. منتظر خوندن نظرتون و اینکه دوست دارید چه کاری رو شروع کنید هستم!
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امید دیدار
*اگر در این زمینه منبعی میشناسید ممنونم میشم بهم معرفی کنید.
سلام. چقدر دلم برای خوندن پست هاتون تنگ شده بود….
در حال حاضر خیلی نیاز دارم به خلوت کردن دوباره فضای خونه…. امیدوارم با شروع ماه رمضان بتونم این کار رو همه جانبه انجام بدم.
ساختن با دست… انجام کارهای دستی… واقعا عالیه… الان چند روزی هست که دیگه حوصله موبایل و دنیای مجازی رو ندارم… دیروز تا حالا هم تصمیم گرفتم استفاده از موبایل و واتزاپ و… رو مدیریت کنم و بیشتر به خوندن کتاب و کارهای هنری بپردازم…. الان با این پستی که از شما خوندم با انرژی بیشتری این کار رو شروع میکنم. ممنون
امیدوارم ایام خوبی توی این ویلای مرد آهنگر داشته باشید…. از اونجا و محیط دست سازش برامون توی اینستاگرام عکس بزارید…
شاد باشید
سلام بیتاجان، من هم دلم برای شما تنگ شده بود
خوشحالم که باز اومدی.
عزیزم ما آخر هفته اونجا بودیم. برگشتیم الان. تصمیمت عالیه، به زودی اثرات خوبش رو میبینی! برات آرزوی موفقیت میکنم.
سلام
۱-با صحبتهات راجع به این خونه یاد خانه محسن مقدم در تهران افتادم٬ این آقا و همسرشون باستان شناس بودن و خانه پدری رو با کاشیها و آثار هنریای که از خانههای قدیمی در حال تخریب جمعآوری کرده بودند٬به طرز تحسین برانگیزی تزیین کردند٬ من همیشه از دیدن این خونه لذت میبرم و دیدنش رو به همه توصیه میکنم. آرامشی که توی تک تک اتاقهای خونه وجود داره به نظر من میراث عشقی هست که آقای مقدم و همسرشون در بازسازی و نگهداری از این خونهء دوست داشتنی صرف کردن. من یکی از آرزوهام اینه که زندگیای مثل ایشون داشته باشم و بتونم وقتم رو صرف کاری کنم که ازش لذت میبرم.
اینجا میتونید بیشتر راجع به این خونه بخونید : http://museums.ut.ac.ir/mm/page-21.htm
۲- همونطور که قبلا هم گفتم من از ساختن٬ بسیار لذت میبرم. و از وقتی با اوریگامی آشنا شدم٬ دیدم چه قدر با طبع تنبل من سازگاره. معمولا برای ساختن شکلهای اوریگامی فقط یه تیکه کاغذ لازمه و جالبیش هم اینه که فقط با تا زدن کاغذ چه قدر شکلهای متنوعی میشه ساخت. برای آموزش اوریگامی میتونید به سایت خودم (kazieh.com) سر بزنید. اگر زبانتون خوبه منابع انگلیسی برای آموزش اوریگامی بسیار زیادند و ویديوهای خیلی خوبی هم توی سایتهای مختلف برای آموزش هست. در ضمن اگر کاغذ اوریگامی هم لازم داشتید تا شکلهای رنگی رنگی بسازید٬ توی سایت با قیمت مناسبی برای فروش هست 😉
سلام! به چه کامنت عالیای! دستت درد نکنه :*
۳- برای تهیه محصولات دستساز من سایت دستادست رو پیشنهاد میکنم ( dastadast.ir ) دستادست به نوعی یک حرکت اجتماعی است با این هدف که سهم هنرمند از سود فروش محصولش بیشتر باشه. وقتی از دستادست خرید میکنید٬ در واقع سفارش ساخت محصول رو میدید و میتونید مطمئن باشید که تولید محصول بعد از سفارش شما و برای شما ساخته شده٬ خود دستادستیها راجع به کارشون این توضیح رو دادن:
چون دستادست براساس بیانیه ماموریت خود به تولیدکنندگان خانگی و مستقل کمک می کند تا محصولاتشان را در بازاری بزرگتر و بدون حضور واسطههای متعدد عرضه کنند. هدف اصلی دستادست کمک به توانمندسازی تولیدکنندگان از طریق فروش آنلاین است. ما تلاش خواهیم کرد با گسترش بازار خود، فرصتهای بیشتری برای توانمند شدن این افراد فراهم کنیم.
شما میتونید اگر محصولی تولید میکنید هم از طریق دستادست برای فروش بگذارید.
من دیگه حرفی ندارم (فعلا البته P;)
ادامهاش هم عالیه! پست مهمانش نمیکنی؟
یعنی چهجوری؟
یعنی مثل پست بنویسیش برام بفرستی مثلا؟
کاملا درسته. مادرم به کارهای دستی خیلی اهمیت میداد. من و خواهرم هم همین طور بار اومدیم.خانواده ما کلا یک خانواده تولید کننده است. پدرم باغ کوچکی دارد که خود را با آن مشغول می کند. مادرم در طول سال مشغول تهیه چیزهای مختلف از محصولات باغ است. انواع مربا و سبزی و میوه خشک و آبغوره و…
زمستان ها هم معمولا خیاطی می کند
واقا تولید کردن خیلی لذت بخش است و در سلامت روانی موثر. من و خواهرم هردو خیاطی بلدیم و من گاهی گلدوزی و قلاب بافی میکنم.
به چه عالی! توی چه خانواده فعال و هنرمندی بزرگ شدی نیره جان. خوش به حالت
سلام ،سفر بخیر عارفه جان
همسر من یه همچین روحیه ای داره دوست داره همه چیزو خودش بسازه با کمترین وسایل و تا جایی که بتونه این کارو انجام میده و این روحیه و تشویقاش در من هم اثر کرده… مثلا خیاطی؛چند روز پیش خودم برا اولین بار یه چادر دوختم و خوب هم دراومد…آشپزی ای که تو خونه انجام میدی و براش وقت میذاری خونه رو زنده میکنه، گل و سبزیهایی که در صورت امکان پرورش میدی ازشون مراقبت میکنی به زندگی رنگ میدن و….
سلام شادی جان، ممنونم! چه خوب که یک شریک پایه داری. آره همین آشپزی یا گل کاری که برای همه تقریبا ممکنه کلی روی روحیه آدم اثر داره.
من این لذت رو خیلی تجربه کردم. لذت آفرینش یک چیز که خودت مالکش هستی، اگر فکر پشتش هم متعلق به خودت باشه یعنی یه اثر کاملا خلاقانه باشه که دیگه محشره، اما گاهی تقلید و ساختن چیزی که چشم آدم رو گرفته باز هم حس خوبی رو به آدم میده. من برای پسرکم میسازم. از کتاب پارچه ای گرفته تا اسباب بازی. توی دست سازه ها من یه اعتقاد کلی دارم و اون اینه ( هر چیزی به جز پلاستیک) من سعی میکنم متریال اصلیم هر چیزی به جز پلاستیک باشه، چوب، پارچه، فلز و کاغذ. احساس میکنم اینا یه روح، گرما یا چیزی شبیه این دارن… ببخشید پرحرفی کردم.
چه نکته جالبی رو اشاره کردی هاجر جان. آره شاید چون چوب و پارچه و فلز یا توی طبیعت هستند یا از چیزی که توی طبیعت میبینیم به دست میان، اون نیاز به آفرینش ذاتیمون رو بهتر برطرف میکنند تا پلاستیک.
دقیقا برای همین حس خاصه که من عاشق بافتنی, قلاب بافی, شیرینی پزی و… هستم!
الان هم دارم یه کیف برای خودم میبافم. کیفهای دم دستی قبلیمو همه رو بخشیدم . یکی لازم داشتم و ترجیح دادم به جای خریدن خودم درستش کنم!
آره دقیقا! خیلی حس خوبی میده به آدم. به به کیف نو مبارک!
من فقط بلدم خوردنى بسازم :دى
حالا چى ميشه؟ :/
خوب خیلی خوبه که! خوردنی ساختن که عالیه
عارفه جان سلام چه خوب شد که دوباره پست گذاشتی !این پست من رو برد به زمانهای قبل که مادر بزرگم زنده بود.پارچه هایی که کسی لازم نداشت را برمی داشت برای بچه های مستمند لباس می دوخت .با بعضیهاش دستگیره می دوخت وقتی پارچه ها کوچک بود ،می کردشان لحاف چهل تکه !همیشه می گفتم دستتون درد می کنه انقدر به خودتون فشار نیارید .می گفت این دستها می روند زیر خاک!…..حالا دستهای او به همراه پیکرش ۷ سالی میشه زیر خاک آرام گرفته اند !اما هیچ کس در نسل بعد کارهای مادر بزرگ را ادامه نمی ده !من هنوز دستگیره های مامان بزرگم رو دارم و استفاده می کنم و خوب میدونم چه حس خوبی داره استفاده از وسایل دست ساز .حالا که فکر می کنم می بینم همه اش پارچه هایی را استفاده می کرد که به درد کسی نمی خورد چیز جدیدی نمی خرید .چقدر کارهایش درست بود….
آخ گقتی زهرا جان. اصلا ایده نوشتن این سری پستها موقع خوندن یک داستان از اونهایی که توش کت شلوار بابا رو کوچیک میکردند برای پسرها! قدیمیها خیلی خوب مصرف میکردند، قدر وسایل رو میدونستند. خدا رحمتشون کنه. روحشون شاد.
اتفاقا من هم دیروز یاد مادر بزرگم افتادم که حوله میبافت .فکر کنم هنوز حوله هاشو داشته باشم .خدا رحمتشون کنه قدیمی ها معتقد بودند بدن قراره خاک بشه پس نباید خیلی تو ناز و نعمت نگهش داشت و تا میتونستند کار میکردن.نمیگم به خودمون نرسیم .رسیدگی به خود خیلیم خوبه اما بیکار نشستن و آماده تحویل گرفتن خیلی بده.
خدا رحمتشون کنه. چه جالب من حوله بافتنی ندیدم تا حالا. این ساختنها هم خودش یک نوع رسیدگی به خوده به نظر من، خیلی حال آدم رو خوب میکنه.
عارفه جان این سایت هم دست سازهای زیبایی داره.سر بزنین خوبه.
makeit-loveit.com
:))) خیلی جالبه چون همین الان پنجره این سایت بازه روی کروم من. داشتم از یکی از آموزشهاش روبالشی درست میکردم.
عارفه جان اون حوله ها در حقیقت با یک دستگاه پارچه بافی توی خونه تولید میشن .و یک شغل بوده برا خانم ها در قدیم فکر کن تو خونه دار قالی داشته باشی. البته سفره های پارچه ای یا روانداز(مثل ملافه) باهاش میبافتن.من از هرکدوم توی خونه دارم .
چه جالب! خیلی ممنونم که بهم معرفی کردی.
سلام خیلی وقت بود روح وروانم نیازبه همچین جایی داشت.ممنون که اینجاروساختین
من عکاسی وصنایع دستی خوندم کاردست به آدم حسی میدم عمیق ودوست داشتنی.
اماناراحتم ازاینکه کسی زیادمتمایل نیست برای کاردست پول بده اماباخوندن اینجادوباره روحیه گرفتم برای کارکردن
سلام!خوشحالم که اینجا رو دوست دارید. آره کسی که تجربه کرده باشه میدونه کار دست چه حال خوبی به آدم میده. متاسفانه قدرش رو کسی نمیدونه، حق با شماست. اما به رضایت روانیاش میارزه واقعا.
سلام خانم عارفه عزیز من تازه واردم ولی از خواندن مطالبتون بسیار لذت بردم.
سلام عزیزم، به جمع ما خوش اومدی