در این روز جمعه که شما نشستید و دارید این پست رو میخونید، بخش عمدهای از اهالی جزیره انگلستان توی صف منتظر ورود به مغازه هستند یا دستشون پر از کیسههای خریده، یا نشستند پای کامپیوتر به خرید آنلاین. فردای کریسمس در انگلیس تقریبا بزرگترین حراجی سال رخ میده. دم خیلی از مغازهها از اول صبح صفهای طولانی تشکیل میشه و خلاصه همه مملکت به فکر خرید هستند!
ولی من و همسر و دخترگلی قراره بریم توی محله خودمون یک قدمی بزنیم و اگر کافیشاپ باز پیدا کردیم با هم یک چای و کیک بخوریم و کیف کنیم.
حراج، یکی از مجرمین اصلی در وارد شدن خرت و پرتهای به درد نخور به خونههای ماست. بله، اگر چیزی که لازم دارید و مدتهاست به فکرش هستید رو بتونید با قیمت پایینتر بخرید خیلی خوبه، ولی معمولا نتیجه خرید در حراجی این در نمیاد. در بهترین حالت اگر واقعا اون قلم جنس رو بخرید، همراهش چند تا وسیله موذی دیگه به خاطر اینکه قیمتشون خوبه وارد سبد خرید واقعی یا مجازیتون میشن و میان توی خونه فضای عزیز و محبوب خونه رو اشغال میکنند، هزینه نهایی هم بیشتر از اینه که خود جنس مورد نظر رو بدون تخفیف بخرید.
خیلی وقتها توی حراج عملا اون چیزی که میخواهیم پیدا نمیشه ولی چون پا شدیم رفتیم کلی خرید بیخود میکنیم و بعدا تمام و کمال پول خرید چیزهایی که لازم داشتیم رو هم خواهیم داد.
خیلی از وقتها به خاطر اینکه توی حراج خرید کنیم کیفیت چیزی که میخواهیم بخریم رو خوب بررسی نمیکنیم یا به خاطر شرایط حراج (شلوغی و …) نمیتونیم بررسی کنیم و یک خرید بیکیفیت میمونه رو دستمون که ضررش بیشتر از سودشه.
به همه این دلایل حراج برای فروشندهها خیلی هم سودآوره، و برای ما هم اصلا خوب نیست، مگر اینکه خیلی حساب شده و بادقت عمل کنیم که به نظر من به سختیاش نمیارزه و کلا قیدش رو زدم.
منظور من این نیست که جنس گرون بخریم. شما میتونید انتخاب کنید که خریدتون رو با دقت از حراجی انجام بدید که هزینه کمتری داشته باشه ولی اگر دقیق بررسی کنید میبینید خیلی وقتها به هزار دلیل در نهایت نتیجه هزینه و وقت و زمان و انرژی بیشتری از ما میبره. واقعیت هم اینه که ما اونقدری که فکر میکنیم و عمل میکنیم معمولا به خرید نیاز نداریم. با خیلی کمتر از اون هم اوضاع به خوبی پیش میره. وقتی خریدهامون حساب شده و از روی نیاز باشه کلا هزینهها اونقدر بالا نخواهد بود که برای بیست درصد و سی درصد خیلی استرس به خودمون وارد کنیم.
من توی این دو سه هفته دیگه که باقیمونده جنسها از این هم ارزونتر شد دو سه جفت کفش سایزهای بزرگتر که در سال آینده فکر کنم به درد دخترم بخوره خواهم خرید و تمام. چون کفش بچه خیلی مهمه و طول عمر استفادهاش هم کوتاهه برام مهمه که بتونم جنس خوب رو با کمترین قیمت بگیرم.
در مورد مدیریت مالی بعد بیشتر مینویسم. اما برای تشویق خودم گفتم اینجا ذکر کنم که این ماه اولین ماهیه که من تونستم پس انداز درست و حسابی داشته باشم و دو هفته به آخر ماه حسابم خالی نباشه! و با یک زندگی دانشجویی و بدون درآمد آن چنانی واقعا قصد ندارم توی حراجهای پیش رو خرید کنم چون همه چیز داریم با اینکه در یک ماه گذشته کلی چیز ریختیم بیرون بدون اینکه خرید کنیم!
شما نظرتون چیه؟ چند بار بعد از خرید توی حراجی با چیزهایی برگشتید خونه که وبال گردنتون شدند؟ اگر یک حراج عالی الان به تورتون بخوره چی خواهید خرید؟
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امید دیدار
کامنتها رو در ادامه مطلب بخونید.
کریسمس هم مبارک!!
واقعا هیچ وقت به این چشم به حراجی ها نگاه نکرده بودم!!
گرچه خودم تقریبا این نکته برام مهمه که نیازهامو بخرم و بعد از وبلاگ نگارا فکر میکنم تاحدی این مهارت در خرید مناسب رو پیدا کردم شکر خدا.
من اخرین حراجی که رفتم دقیقا همین دوسه روز پیش بود.
ولی چون تو کارتم پول محدودی بود…..و اینکه با نیت خرید یک شلوار و بلوز رفتم بازار…ناگهان یه مغازه که معمولا اجناسش رو میپسندم……..دیدم حراج زیر قیمت زده.
با آگاهی ازینکه چی میخوام رفتم تو و یه شلوار و یه بلوز بافت با قیمت عالی خریدم…..
نکته ای که باعث شد خریدهای الکی و غیرضروری نکنم این بود که دیگه پولی نداشتم و پول فقط به اندازه نیازم برده بودم!!!
این هم فکر میکنم بدنباشه که تو کارت خریدمون پول هنگفت و یا همه ی موجودی مون رو نزاریم!!!!
ممنونم عزیزم کریسمس به تو هم مبارک!
به به چه تجربه خوبی، خیلی کیف میده آدم چیزی که دنبالش بوده رو توی حراج پیدا کنه. این نکته پول نبردن هم برای یکی مثل من که خیلی مفیده چون واقعا توی مغازه اگر پول داشته باشم منطقی عمل نمیکنم، مثل بچهای که جلوش یه سبد شکلات باشه :)))
حتما دفعههای بعد که خواستم برم خرید موجودی کارت رو تنظیم میکنم قبلش!
منم دیشب رفتم حراجی ولی دقیقا چیزی که خواستم خریدم و فقط به همون نیت رفته بودم و پولشم همون قدر محدود
ولی با این ایده ای که شما گفتی از این به بعد حواسمو جمع میکنم وگول حراجی ها رو نمیخورم

تا وقتی حواست جمع باشه گول نمیخوری :)) نگران نباش!
دقیقا! هم وقت آدم هدر میره هم پولش. مگر اینکه چند برابر خرید عادی وقت صرف بررسی کنی و کلی حساب کتاب بکنی که در اون صورت پولت هدر نمیره ولی وقتت به باد رفته به هر حال.
همه رو از اول تا آخر خوندم. خیلی نکتههای خوب و کاربردی توش هست. برای من بزرگترین مشکل برای خلوت کردن اینه که نمیدونم چیزهایی که غربال کردم رو به کی بدم. نه آدم نیازمندی میشناسم و نه موسسهای که بشه به دستش داد. دلم میسوزه که همینجوری هم بزارم پشت در. خلاصه که خیلی دلم میخود توی ایران هم یه چیزی مثل صندوق کلیسا یا نمیدونم یه جیزی مثل گودویل بود.
منم برای اینکه حسابم رو کنترل کنم، دو تا حساب دارم. اول ماه که حقوقم رو میریزند، بخش عمدهاش رو منتقل میکنم به اون یکی حساب و بعد سعی میکنم تا آخر ماه فقط همون مقداری که برای خودم در نظر گرفتم خرج بکنم نه بیشتر. البته بعضی وقتها ناموفقم و شیطون گولم میزنه به خصوص توی حراجیها و به اون حسابم هم ناخونک میزنم اما بعضی وقتها موفقم.
سلام آذردخت عزیز، خوشحالم که چیزهای مفیدی دیدی. من هم تو همین مدت کم از کامنتها چیزهای زیادی یاد گرفتم.
عزیزم پست انباری و کامنتهاش رو در نظر بگیر. امیدوارم راههای بهتری به چشمت بیاد. اگه تهران هستی مثل اینکه شهرداری میاد و میبره برای خیریهها وسیلههای اضافی رو. سایتهای فروش دست دوم هم مثل اینکه خوب رواج پیدا کرده.
من هم همین روش دو حسابی رو تازه شروع کردم. قبلا که کلا پولی برام نمیموند چون تا پول بود مشغول خرید بودم! اما الان خوشبختانه اونقدر پول توی حساب هست که مقداریش رو جدا کنم و از دست خودم دور نگه دارم :))
حالا با این تفاسیر منم از اون روز هر روز یک تیکه رو رد کردم حالمم خیلی خوبه

آخ جون! خیلی خوبه که همسر آدم هم موافق باشه. کارت خیلی راحتتر میشه 🙂
میبینی چه حس خوبی داره؟ منم از اون روز یک کیف و یک کتاب رد کردم.
در این مورد هم باز مشکل من همسرم هست من مجرد که بودم اصلا سمت دست فروش و حراجی نمی رفتم دلیلم اینی نبود که شما نوشتین تنها دلیلم این بود که خجالت می کشیدم برم این جور جاها!!!
ولی بعد از ازدواجم همسرم و خانواده اش اهل خرید از دست فروش و حراجی ها بودن و منی که بیست و اندی سال حتی یکبار هم اینجور جاها نرفته بودم اهل خرید از حراجی ها شدم و در تمام موارد هم 100 % پشیمون می شدم و اون وسلیه نهایت یکی دو روز قابل استفادم بود چون دلمو می زد و از این که از دست فروش خریدم حس بدی سراغم میومد
ولی چیکار کنم که همسرم منو مجبور می کنه فقط برای دیدن بریم و قبلش قول می ده که چیزی نمی خریم و متاسفانه هر سری هم کلی پول بی زبون از جیبمون واسه چیزای مزخرف میره
من با این همسر چیکار کنم که یا جلوی وسوسه خریدشو بگیره یا اینکه اصلا نریم بازارهای هفتگی و سراغ دستفروش ها!!!؟؟؟؟
ممنون
عاشقتونم
عزیزم باز مثل کامنت قبل، تغییر طرز فکر و سبک زندگی همسر رو اصلا فراموش کنید. شدنی نیست 🙂
البته اگر دوست داره با هم برید خرید، همراهی اش کنید و اگر نظرتون رو پرسید نظر بدید، ولی به اینکه ایشون با درآمد خودش چه می کنه کاری نداشته باشید. برای خودتون سعی کنید خوب بخرید و خوب بپوشید. سعی کنید اینجور چیزها باعث دلخوری و ناراحتی بینتون نشه، اصلا اهمیت نداره. خیلی به مرزها حواستون باشه، توی مرز خودتون مدل خودتون عمل کنید و به اون هم آزادی بدید.
ممنونمممممممم
عاشقتونممممم
خواهش می کنم عزیزم 🙂 من ممنونم از لطف شما!