اطرافیانم مینیمال نیستند
اگه بگم از ابتدای نوشتن درباره مینیمالیسم تا الان، به اندازه موهای سرم در این زمینه مشاوره دادم فقط یک کمی اغراق کردم :))) شما هم با این مشکل روبرو هستید؟ کدوم راهکار برای شما موثرتر بوده؟
من خودم به نظرم میاد توی خانوادههای ایرانی، معضل تعیین حریمها و مرزها از بقیه پررنگتره و درست کردن اون، بیشتر کمک میکنه به حل مشکلات.
بزرگترین چالشی که یک فرد در مسیر مینیمالیسم با آن روبرو میشود،
یک چالش درونی نیست. مشکل، اطرافیانی هستند که با این سبک زندگی همراه نیستند.
چطور میشود این مشکل را حل کرد؟ راه حل سادهاش چیست؟
متاسفانه چنین راه حلی وجود ندارد.
سر و کله زدن با افرادی که عاشق جمع کردن خرت و پرت هستند،
حوصله مرتب کردن و خلوتسازی وسایلشان را ندارند و همه چیز را تلنبار میکنند،
یا افرادی که کلا به زندگی مینیمال اهمیتی نمیدهند، کار راحتی نیست.
خیلی راحتتر است که آدم بتواند تنها زندگی کند، هرطور که دلش میخواهد،
ولی این امکان برای همه ما فراهم نیست
(ضمن اینکه گویا زندگی کردن با افرادی که دوستشان داریم مزایایی هم دارد!).
ولی چند استراتژی وجود دارد که ممکن است به شما کمک کند.
ممکن هم هست شما راه حل ابتکاری خودتان را داشته باشید
که در این صورت درکامنتها منتظر خواندنش هستم.
یک: تمرکز شما روی خودتان باشد.
ممکن است همسر، همخانهها، پدر و مادر یا فرزندان شما علاقهای به خلوت کردن داشتههایشان نداشته باشند،
یا بخواهند از مصرفگرایی بترکند!
ولی شما میتوانید لااقل در فضاهایی که متعلق به خود شماست،
مینیمالیسم را مطابق میل خودتان پیش ببرید.
شما میتوانید چیزی نخرید و هرچیز اضافیای که دیگر برایتان کاربرد ندارد را رد کنید.
شما میتوانید به جای خریدن و داشتن، از تجربه کردن و بودن لذت ببرید.
شما میتوانید کارهایی که انجام میدهید، غذاهایی که میخورید، روابطی که دارید و .. را کاهش دهید.
اینها چیزهایی است که تحت کنترل شماست و باید محل تمرکز شما باشد.
اگر راهکارهای بعدی موثر نباشد، احتمالا اینها تنها زمینه مورد توجه شما خواهد بود!
دو: الگو باشید.
فراموش نکنید دیگران طرز فکر و سبک زندگی دلخواه خودشان را دارند که در اختیار شما نیست.
ولی شما میتوانید روی دیگران اثرگذار باشید.
بهترین راه تاثیر گذاشتن روی دیگران هم با عمل کردن است، نه با نصیحت. مینیمال زندگی کنید
و بگذارید دیگران ببینند این سبک زندگی چقدر فوقالعاده است. بگذارید ببینند خلوتسازی اطراف چقدر ساده و چقدر لذتبخش است.
بگذارید خودشان حس رضایت و شادی شما را کشف کنند و هرگز تلاش نکنید این را در چشم کسی فرو کنید!
سه: آموزش بدهید.
خیلی وقتها افراد در برابر تغییر مقاومت میکنند چون به قدر کافی درباره آن نمیدانند.
بیاطلاعی را با آموزش دادن (بدون زیاده روی و فشار آوردن به بقیه) رفع کنید.
با کسانی که دوست دارید درباره این که چه میکنید و چرا، صحبت کنید.
مثالهایی از افرادی که الهامبخش شما هستند به آنها معرفی کنید.
آدرس این سایت یا صفحه اینستاگرام لذت کمتر داشتن را به آنها بدهید 😉
تا کم کم شما را بیشتر درک کنند و چه بسا به شما محلق شوند!
چهار: کمک بخواهید.
عزیزان شما، قطعا به شادی و رضایت شما اهمیت میدهند،
و به شادی خودشان هم! از میل آنها برای کمک به شما بهره بگیرید.
با شریک زندگیتان صحبت کنید و بگویید دوست دارید
در راه رسیدن به سبک زندگی مینیمال مورد علاقهتان به شما کمک کند.
اگر مرحله قبل را خوب انجام داده باشید باید بدانند از چه صحبت میکنید.
از آنها نخواهید که تغییر کنند، بلکه بخواهید در خلوتسازی یک ناحیه از خانه به شما کمک کنند،
برای مینیمال کردن عرصه خاصی از زندگی به شما مشورت بدهند یا در زمینه مشکلی که در راه این سبک زندگی برای شما پیش آمده، با شما همفکری کنند.
پنج: مرز و حریم داشته باشید.
اگر با عزیزانتان در زمینه این سبک زندگی تفاهم ندارید،
مشخص کردن حدود و مرزها و رعایت آن، کمک بزرگی به شما خواهد بود.
از بچهها بخواهید خرت و پرتهایشان از اتاقشان خارج نشود. اتاقشان حریم خصوصی آنهاست،
به آن احترام بگذارید. در مورد افراد بزرگسال فضاهای هر فرد را مشخص کنید
و مواظب باشید کسی از حریم این فضا خارج نشود.
من افرادی را میشناسم که کل خانه را به دو نیم تقسیم کردهاند.
یک نیم ساده و خلوت و نیم دیگر…نه!
شش: کوتاه بیایید.
ببینید کجا میتوانید گذشت کنید. زندگی با دیگران به معنی پذیرش محدودیت است.
اگر بخواهید گاهی دیگران با شما راه بیایند، باید بعضی وقتها شما گذشت کنید.
گاهی اوقات بهترین راه حل قابل دست یافتن نیست، به راه حل نسبتا خوب رضایت بدهید!
هفت: واقعیت را بپذیرید.
در نهایت، ممکن است شما برنده این اختلاف نظر نباشید و بقیه راه شما را انتخاب نکنند.
ممکن است این موضوع شما را ناامید، خشمگین یا ناراحت کند. ولی راه بهتر این است که این واقعیت را بپذیرید، چون در این صورت آرامش بیشتری خواهید داشت.
مینیمال بودن کار راحتی نیست.
باید توقعاتتان را پایین بیاورید، حس رهبری را رها کنید،
و دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید، بخواهید و دوست داشته باشید،
و به دنبال تغییر آنها به چیزی که خود میپسندید نباشید. آسان نیست، ولی ارزشش را دارد.
برداشت آزاد از این مقاله.
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امید دیدار