پست مهمان این هفته رو از یک پرتال جدید به نام DesignMatters انتخاب کردم و از طراحان این سایت مفید و زیبا ممنونم که به من اجازه دادند این مطلب رو با شما دوستان خوبم به اشتراک بگذارم. و اما این مطلب خواندنی از بابک فرفره:
۱۰ دلیل رشد مینیمالیسم و اینکه چرا هرروزه مردم بیشتری به سمت این سبک زندگی کشیده میشوند.
متنی از جاشوا بِکِر
«میخواهید دنیا را تغییر دهید؟ پس اول خود را تغییر دهید.»
– سری چینموی، رهبر مذهبی هندی
من هرروز با این موضوع سروکار دارم. دربارهی مینیمالیسم وبلاگ مینویسم و وبلاگهای دیگران را میخوانم، توییت میکنم و دیگران را هم که دربارهی این موضوع توییت میکنند دنبال میکنم. یک وبلاگ تامبلر هم مخصوص این مبحث دارم. بجز اینها، یک خبرنامه هم یک هفته در میان برای کمک به آنهایی که میخواهند دیگران را به زندگی ساده ترغیب کنند منتشر میکنم. من کاملاً در جریان جنبش سادهگرایی و مینیمالیسم هستم و میتوانم بگویم این جنبش در حال رشد است؛ آن هم تقریباً روزبهروز.
خوشبختانه من در تشخیصم تنها نیستم؛ بقیه هم به این موضوع پی بردهاند (با نسل «م» آشنا شوید؛ گرایشِ درحال رشدِ بازاریابی مینیمالیستی). تقریباً هرروز وبلاگهای جدیدی سبز میشوند، کتابهای جدید با سرعت سرسامآوری نوشته میشوند، و مردم بیشتر و بیشتری به سمت این سبک زندگی و وارد کردن اصول مینیمالیستی به زندگیشان کشیده میشوند.
اگر میخواهید بدانید چرا، این ۱۰ دلیل رشد مینیمالیسم را بخوانید:
۱- آشفتگی مالی جهانی:
بیکاریهای در حال افزایش، حقوقهای راکد، و ارزشهای در حال سقوطِ سهامها، خانوادهها و اشخاص را مجبور کردهاست که خریدهایشان را دوباره ارزیابی کنند و خیلیها دیگر با بودجههای محدود زندگی کنند. نتیجه این شدهاست که خیلی از مصرفکنندهها تصمیم گرفتهاند میان خریدهای ضروری و غیرضروریشان تفاوت بگذارند.
۲- نگرانیهای زیستمحیطی:
خیلی از مردم بهخاطر نگرانیهایی که درمورد محیط زیست دارند، به زندگی مینیمالیستی گرایش پیدا کردهاند. آنها فهمیدهاند که مصرف کمتر یعنی استفادهی کمتر از منابع طبیعی زمین، و تصمیم گرفتهاند بجای اینکه بیتفاوت کنار بایستند کار مفیدی انجام بدهند.
۳- مقدار زیاد بدهیهای شخصی:
مردم بعد از اینکه سالها و سالها بیشتر از توان مالیشان خرج کردهاند، کمکم توانستهاند تصور درستتری از واقعیت پیدا کنند، و خیلیها هم به این تصمیم عاقلانه رسیدهاند که دیگر باید از زیر بار کمرشکن بدهیها بیرون بیایند. محبوبیت زیاد دِیو رمزی و آدام بِیکر، یکی از شواهد این گرایشِ در حال رشد است. مردم برای رسیدن به این هدف، تمایل پیدا کردهاند که کمتر بخرند و بیشتر پسانداز کنند. این روندی است که امیدوارم ادامه پیدا کند.
۴- افزایش عمومیِ آگاهی اجتماعی:
بیعدالتی، فقر و گرسنگی همیشه وجود داشتهاند. اما همینطور که دنیا با کمک فناوری جدید و راحتتر شدنِ دسترسی به تصویرها و خبرهای جدید کوچکتر شدهاست، آگاهی ما از این نابرابریها هم بیشتر شدهاست. بعضیها از میان ما به این خواستهمان برای برابری پاسخ دادهاند و سعی میکنند تا با صرف پول خودشان برای تهیهی غذا برای انسانهای گرسنه، آب آشامیدنی سالم، مبارزه با بیماریهای همهگیر، و کمک به آنهایی که صدایشان شنیده نمیشود، تغییری با مقیاس جهانی ایجاد کنند.
۵- هنر مینیمالیستی / زیباییشناسی مدرن:
هنرِ خوب، روی احساسات انسان تأثیر میگذارد و ایدههای جدید را ممکن میکند. اصطلاح «هنر مینیمالیستی» (که اولین بار در سال ۱۹۲۹ استفاده شد)، اولین رشد بزرگش را در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تجربه کرد. در این دوره، روندِ سادهکردنِ هنر به ویژگیهای بنیادیِ آن خودش را در نقاشی، مجسمهسازی و موسیقی نشان داد و کمی بعد، راهش را به دیزاین و معماری باز کرد و به تعریف اصطلاح «دیزاینِ مدرن» کمک کرد. این حرکت، روی احساسات ما تأثیر گذاشتهاست و باعث شدهاست ایدهی مینیمالیسم بهعنوان سبک زندگی هم مطرح شود.
۶- پیشرفت فناوریهای کامپیوترهای شخصی:
پیشرفتهای فناوری در زمینهی کامپیوترهای شخصی، زندگی مینیمالیستی را از هر زمان دیگری آسانتر کردهاست. امروز کامپیوترها جای سیدی، دیویدی، پروندههای کاغذی، آلبوم عکس، تقویم، کتاب، دفترچهی تلفن، دفتر یادداشت، روزنامه و خیلی چیزهای دیگر را پر کردهاند. نیاز به نگهداشتن این چیزها در خانه دیگر یک داستان قدیمی است، و من از این بابت خوشحالم.
۷- مزایای این سبک زندگی، از هر زمان دیگری محبوبتر شدهاند:
همینطور که پیچیدگی دنیای ما روزبهروز بیشتر میشود، تقاضای مردم برای خیلی از مزایای زندگی مینیمالیستی هم بیشتر میشود. مینیمالیسم زندگیای با استرس کمتر، حواسِ جمعتر، آزادی بیشتر و زمان بیشتر را ارائه میکند؛ یعنی همهی چیزهایی را که مردم امروز بیشتر از هر زمان دیگری برای داشتنشان دستوپا میزنند.
۸- حضور بیشتر در اینترنت:
طرفدارهای زندگی مینیمالیستی با نوشتن دربارهی تجربههایشان در اینترنت، این سبک زندگی را برای دیگران جذابتر و قابلدستیابیتر کردهاند. وبلاگنویسهایی مانند لئو باباوتا، دِیو برونو، کالین رایت و تَمی استروبِل، گرفتن راهنمایی و انگیزه یا ایده دربارهی زندگی مینیمالیستی را از هر زمانی آسانتر کردهاند.
۹- سبکهای جدید زندگی بیشتر از هر زمان دیگری ممکن شدهاند:
اینترنت، سبکهای جدید زندگی را ممکن کردهاست. مردم دیگر مجبور نیستند خودشان را به یک کار معمولی ۸ ساعتهی بیرون از خانه محدود کنند. مثلاً دارِن روز درآمدش را از راه راهنمایی دیگران در زمینهی وبلاگنویسی حرفهای بهدست میآورد، یا کریس گییِبو به هرکسی که بخواهد برای خودش کسبوکار کوچکی راهاندازی کند، دربارهی این کار آموزش میدهد. آدمهای بیشمار دیگری هم هستند که تصمیم گرفتهاند درآمدشان را از راه اینترنت بهدست بیاورند. خیلی از آنها برای اینکه این انتخابها در زندگی برایشان آسانتر شود به مینیمالیسم گرایش پیدا کردهاند. چون به هر حال، وقتی همهی داراییهایتان داخل یک کوله پشتی جا شود، سفر دور دنیا برایتان خیلی آسانتر میشود.
۱۰- پیبردن به اینکه معنی زندگی بیشتر از داراییها است:
مصرفگرایی همچنان زنده است. تبلیغات همچنان به ما میگویند که خرید بعدیمان برایمان رضایتبخش خواهد بود، و مردم هم همچنان باور میکنند. اما تعداد آدمهای بافکری که کمکم پشت این ادعاهای غیرواقعی را میبینند و آنها را به چالش میکشند، روزبهروز بیشتر میشود. آنها در طول آخرین دورهی شکوفایی اقتصادی جهانی، در دارایی بیشتر بهدنبال خوشبختی بودهاند، ولی انتظارهایشان برآورده نشدهاست. درنتیجه کمکم به این نتیجه رسیدهاند که دیگر باید خوشبختی و برآوردهشدن خواستههایشان را در جاهای دیگری جستجو کنند، مانند رابطهها، حرکتهای اجتماعی، و پرداختن به کارهای مهم و معنیدار.
اگر هنوز هم دربارهی اینکه زندگی کردن به شیوهی مینیمالیستی قدرت بیشتری به شما میدهد تردید دارید، شاید بهتر باشد که دلیلهایی که برای رشد مینیمالیسم گفته شد را بهعنوان ۱۰ دلیل برای مینیمالیست شدن ببینید. البته تنها یک دلیل هم کافی است…
جاشوا بکر یک نویسنده است. او سعی میکند دیگران را ترغیب کند که با کمتر داشتن، بیشتر زندگی کنند.او نویسندهی کتابهای پرفروش «ساده کنید» و «بدون ریختوپاش با بچهها» هم هست.
میتوانید او را در توییتر دنبال کنید یا صفحهی فیسبوک او را لایک کنید.
تصویر مطلب از Foto & mohito
متشکرم. پست خوبی است
گویا خواهرتان عضو سایت گیس گلابتون است. درسته؟
شما عضو سایت من نیستید هنوز؟ خوشحال میشم عضو شوید
از لطف همیشگی شما ممنونم. چرا من هم عضو سایت هستم. ایمیلها برام میاد و از مطالب خوبتون استفاده میکنم.
سلام

واقعن دلیل ده برای منکه دلیل اصلی بود.
من یه پیشنهاد دارم، نمیشه هر موقع سایت ها آپ میشه تو اینستا هم اطلاع بدین؟ آدم گاهی یادش میره سایتا رو چک کنه. مرسی
سلام، قصد دارم ولی گاهی یادم میره!
بسیار عالی است. من لینک این مطلب رو در تلگرام شیر میکنم.
ممنونم از محبت همیشگی ات دوست مهربونم
من به این دلیل طرفدار مینیمالیسم شدم که بهم آرامش ذهنی میده.فکر کردن به مرتب کردن اون همه وسایل وصرف وت براشون آزار دهنده بود.ولی الان جریانه انرژی مثبت بین فضاهای خالی رو حس میکنم.هنوز هم راه طولانی در پیش دارم ولی الانشم خیلی خوشحالم.بی نهیت ازت ممنونم
داری لذت کمتر داشتن رو کشف می کنی 😉 می بینی چقدر زندگی آدم بهتر میشه؟
مرسی از مطالب مفیدی که می نویسی و با ما به اشتراک می ذاری. منم طرفدار زندگی مینیمالیستی هستم و گاهی برای اطرافیان عجیبه که من هزار جور چیز جور واجور دور خودم جمع نمی کنم یا از خرید کردن های دائمی لذت نمی برم. خیلی خوشحالم که پیدات کردم.
ممنونم از شما که اومدید به جمع ما!خیلی خوشحالم که یک مینیمالیست دیگه هم اینجا رو پیدا کرد. از تجربههات برام بنویس شبنم جان.
سلام عارفه جون.
) هی پیدا می کنم و می پوشم ولی اصراف نمی کنم.حالا سوالم اینه: چی کار می تونم بکنم که یه تعداد محدودی تی شرت داشته باشم و ازشون خسته نشم؟؟؟؟ کلا آدم لباساش مینیمال باشه خسته و کسل نمی شه؟ پوشیدن یه تعداد محدود تی شرت که طبیعتا تنوع رنگ زیادی هم ندارن خسته کننده نیست؟
ممنون از مطالب خوبت. قبلا گفته بودم که توی یه مواردی خیلی مینیمالم ( از وقتی که ایران زندگی نمی کنم حتی مینیمال تر هم شدم ) اما توی یه مواردی هم خیلی به هم فکری و کمکت احتیاج دارم. مثلا من درباره ی لباس توخونه مخصوصا تی شرت اصلا نمی تونم مینیمال باشم چون دلم می خواد تاپ و تی شرت هام خیلی رنگ و وارنگ باشه.همیشه یه عالمه تی شرت دارم. البته اصلا اهل اصراف و مد نیستم و هر تی شرت یا تاپ رو هر چه قدر که بشه می پوشم ان قدر که دیگه خراب بشه یا پاره بشه که معمولا چهار پنج سال طول می کشه. تو همین مدت هم که تی شرتا دلمو می زنن یا خسته می شم ازشون، یه سری از اونایی روکه خوبن جمع می کنم می ذارم ته کمد تا چند ماه بمونن. بعد از چند ماه که می رم سراغشون انگار تازه خریدمشون. بعضی وقتا همین جوری هی تی شرتا رو قایم می کنم ( از خودم!!
ممنون می شم اگه تجربه تونو بگین. بقیه ی دوستان هم بگن خوشحال ميشم.
سلام مامان خانوم! من باشم اینطوری عمل میکنم که یه تعداد، مثلا ده تا چهارده تا میذارم دم دست که یعنی برای زمان حال کلی تنوع دارم. بقیه رو میگذارم کنار و بعد هر یکی که از این تعداد حذف شدنی شد، یکی به جاش میارم.
یه مورد دیگه که همیشه مایه ی عذاب منه کفشه. همیشه واسه کفش خرید ن مشکل دارم. معمولا چند جفت کفش می خرم تا شاااید با یکیش راحت باشم. مثلا الان این جا چهار جفت کفش دارم که عملا دوتاشو می پوشم.دو تاش پامو می زنه. یه تابستونی برای فصل گرم با یه کتونی برای زمستون یا بارون. کلارکس و جیاکس و اکو این جا خیلی گرونه، کفشی که برند نباشه هم که تا حالا یه عالمه شو امتحان کردم. شما برندی رو سراغ داری که ان قدر گرون نباشه و راحت باشه ؟ این برندایی که گفتم این جا دیگه از صدوپنجاه دلار کمتر نیست. ( یا یه راه حلی که به دردم بخوره؟ ) اگه مغازه ای توی تهران می شناسی که کفش با کیفیت خوب داره معرفی کنی هم خوبه هر وقت رفتم برم سر بزنم. تا حالا کلی مطلب سرچ کردم که چه جوری کفش بخرم که پامونو نزنه ولی کمکی نکرده. ( مثلا دم غروب بهترین وقت خرید کفشه یا بهترین جا روی سطح سفته یا چیزای دیگه). ممنون از لطفت. شاد باشی. ( کفشاتم پاتو نزنه!
)
یادم رفته شما کجا بودید؟ من معمولا کلارکز میخرم ولی چیزی بین ۱۵ تا ۳۰ پوند براش پرداخت میکنم که هم قیمت کفشهای غیر برنده تقریبا. چون همیشه یا توی حراجهاش میخرم که هر دو سه ماه حتما داره یا از مراکز outlet. برای دخترم معمولا توی حراج یک سایز بزرگتر رو هم میخرم که اگر وقتی کفشش کوچک شد حراج نبود نیاز نباشه دو سه برابر پول بدم. مراکز Outlet هم که همیشگی هستند. سرمایه گذاری روی کفش میارزه به خصوص که کفشهای خوب قشنگ دو سه سال عمر میکنند و کلارکز تا حالا پای من رو نزده!
من یه مینیمالیسم واقعی ام (به اصطلاح مادرم : مرض هیچی هیچ جا نباشه .. و به اصطلاح شوهرم : خرجم صفره )

چه یک میلیون چه صد تا تک تومان تو جیبم باشه و از بهترین بازار ها رد شم اگه چیزی نیاز شدید نداشته باشم با همون پول در جیب از بازار خارج میشم
تازه با این خرید صفر درصدی باید سعی کنم وسایل خونه رو وارسی نکنم چون نصف بیشترشو میدم بیرون
دیوار رو طاقچه های خونمم خالیه خالیه و شدیدا کیف میکنم از این سفیدیه گچای خونه
باورتون میشه من یه زنم!!!؟
بله که باورم میشه..توی این جمع کلی از این خانمها داریم
به جمع ما خوش آمدی مریم جان. دوست دارم از تجربههات هم برامون بنویسی
این پست هم جالب بود ولی فکر میکنم توایران هنوز گرایش به این سبک چندان طرفدار نداره یا به عبارت خوشبینانه به کندی رشد میکنه
بین اطرافیان من که اصلا طرفدار نداره،
با وجود همه توصیه هایی که ازطرف رهبرمون به ساده زیستی و حذف مصرفگرایی میشه
به امید روزیکه همه دلیل دهم رو بفهمند…
بله درسته ولی ما خیلی بهش احتیاج داریم، امیدوارم کم کم عده بیشتری با این سبک زندگی آشنا بشند.
جم و جور وعالی
دقیقا!